جدول جو
جدول جو

معنی اختصاص دادن - جستجوی لغت در جدول جو

اختصاص دادن(لَ)
چیزی را بکسی مخصوص کردن و شریک نکردن دیگری را در آن، گذشتن بر چیزی یاکسی بسرعت، گذشتن بر کسی یکبار. اختیاط، اختطاء ناس، تخطی رقاب مردم کردن
لغت نامه دهخدا
اختصاص دادن
چیزی را بکسی مخصوص کردن و شریک نکردن دیگری را درآن
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
فرهنگ لغت هوشیار
اختصاص دادن
واگذار کردن، ویژه کردن
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
اختصاص دادن
تعيينٌ
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اختصاص دادن
Allocate
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اختصاص دادن
allouer
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اختصاص دادن
kugawa
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اختصاص دادن
مختص کرنا
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به اردو
اختصاص دادن
বরাদ্দ করা
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
اختصاص دادن
配分する
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اختصاص دادن
tahsis etmek
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اختصاص دادن
할당하다
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به کره ای
اختصاص دادن
להקצות
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به عبری
اختصاص دادن
आवंटित करना
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به هندی
اختصاص دادن
mengalokasikan
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اختصاص دادن
แจกจ่าย
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
اختصاص دادن
toewijzen
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
اختصاص دادن
asignar
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اختصاص دادن
allocare
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اختصاص دادن
alocar
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اختصاص دادن
分配
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به چینی
اختصاص دادن
przydzielać
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
اختصاص دادن
виділяти
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اختصاص دادن
zuweisen
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
اختصاص دادن
выделять
تصویری از اختصاص دادن
تصویر اختصاص دادن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اختیار دادن
تصویر اختیار دادن
آزادی دادن به کسی جهت برگزیدن چیزی یا انجام دادن کاری، مختار کردن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
مختص بودن. مخصوص بودن و شریک نداشتن. اقتصار کردن، خواندن کسی را درتزویج یکی از زنان قبیلۀ خود، مردی را بر زن خواستن داشتن. (زوزنی). بر خواستن زن داشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، خطبه پذیرفتن
لغت نامه دهخدا
(لَ)
تخییر. مختار کردن. قدرت دادن کسی بر انجام کاری:
کنون مر ترا دادم این اختیار
ازین هر دوبگزین یکی را بکار.
فردوسی.
وقت ترحم است کنون ای نسیم صبح
کان شوخ اختیار بدست نقاب داد.
بیدل
لغت نامه دهخدا
توان دادن مختار کردن کسی را اختیار بخشیدن قدرت دادن کسی را بر انجام کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاط دادن
تصویر اختلاط دادن
در هم کردن: آمیختن خلیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختصاص داشتن
تصویر اختصاص داشتن
ویژه بودن مختص بودن مخصوص بودن و شریک نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختتام دادن
تصویر اختتام دادن
پایان دادن بپایان بردن به آخر رساندن به انجام رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتصال دادن
تصویر اتصال دادن
Connect
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اتصال دادن
تصویر اتصال دادن
соединять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اتصال دادن
تصویر اتصال دادن
verbinden
دیکشنری فارسی به آلمانی